ارجعی الی ربک راضیه مرضیه...

*وصف الحال*

من خراباتیم از من سخن یار مخواه
گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه
XXXXXXXXXXXXXXXXXXX
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
XXXXXXXXXXXXXXXXXXX
دلم میخواد که یک روز این شعر واقعا وصف الحالم بشه:
همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد...

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

با تدبر در قرآن از طریق آقای چیت چیان آشنا شدم. از ایشون خیلی چیزا یاد گرفتم و دید من رو نسبت به خیلی چیزها اصلاح کردند. چیزایی که به نظرم لازم بود همه بدونن. هر جلسه آقای چیت چیان واسه من در حد 10تا جلسه اخلاق بار معنوی داشت. یه کانال توی تلگرام تشکیل دادم که این چیزایی که یاد گرفته بودم رو در اختیار بقیه هم قرار بدم. متاسفانه بهم گفتن تو داری تفسیر به رای می کنی و به جای این کارا فقط باید تفاسیر آقای جوادی رو نقل کنی و از خودت چیزی نگی. چیزایی که می گفتم همه مطابقت داشت با المیزان حضرت علامه و همچنین روایات مختلف و همچنین خطبه های امیر المونین در نهج البلاغه. خیلی ناراحتم کردن با حرفاشون واسه همین تصمیم گرفتم دیگه تدبر ننویسم. حتی آقای چیت چیان گفته بودن که برم تو شهرمون تدبر راه بندازم که با این حرفا دلسرد شدم و واقعا توان و انرژی دیگه برای این کار ندارم.
پیشنهاد میکنم دوستانی که به تدبر علاقه مند هستند، سایت مدرسه دانشجویی قرآن و عترت علیهم السلام و کلاس های اونجا و همچنین وبلاگ هایی که در بخش پیوندها است رو دنبال کنند. یکی از این وبلاگ ها برای آقای رجبعلی است که استاد مدرسه دانشجویی قرآن و عترت هستند. متاسفانه تا حالا توفیق زیارت ایشون رو از نزدیک نداشتم و فقط تعاریف ایشون رو از زبان آقای چیت چیان شنیدم. آقای چیت چیان انقدر سر کلاس ها از ایشون تعریف می کنن که دلم میخواد حتما ایشون رو از نزدیک ببینم و وقتی برگشتم تهران این کار رو ان شاءالله میکنم.
دلم برای تدبر نوشتن تنگ میشه ولی دیگه توان روحی برای تحمل کنایه های بقیه رو ندارم. به اندازه کافی و حتی بیش از اندازه تحمل کردم و دیگه دلم میخواد آرامش داشته باشم.

یا علی
محمدرضا
۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۰:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز حدود دو سه ساعت پیش بنده خدایی بودم که فوق العاده مذهبی و باهوش هست. چنان ذهنم پر از سوال و شبهه شد که وقتی از اتاقش بیرون اومدم ذهنم داشت می ترکید. شبهاتش رو با من در میون گذاشت و یه سری سوالات پایه ای مطرح می کرد. سوالاتی که مطرح می شد برای خودم هم پیش اومده بود ولی چون یک اصل رو داشتم برای خودم بر اساس اون اصل بهش جواب می دادم ولی امروز اون اصل رو هدف گرفت. یاد گرفتم توی زندگیم حتی اصولم رو در معرض نقد قرار بدم و استحکامش رو بررسی کنم ببینم چقدر مقاومت داره. دارم بهش فکر می کنم. اولین بار بود که اصولم از این زاویه نقد میشد. مجالس و محافل زیادی رفتم ولی تا حالا کسی اینجوری سمت مسائل نرفته بود. این بنده خدا هم انقدر حواسش هست که این مسائل رو جایی نگه. به قول خودش چون من رو می شناخت بهم گفت. متاسفانه چون 11 سال از من بزرگتر هستن نمی تونم خیلی راحت باهاشون بحث کنم و باید یه سری مسائل رو رعایت کنم...

نمی تونم به کسی بگم چون میترسم بقیه رو دچار مشکل کنم. دلم میخواد یه جایی بگم و مطرح کنم که فقط سبک بشم چون خیلی داره فشار میاره و به خاطر کارهایی که دارم نمی تونم خیلی بهشون فکر کنم...

محمدرضا
۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

برای الگوی دوران المپیادم:

امروز خبر فوتش را دیدم. شوکه شدم. چند ماه پیش 20 امین سالگرد حادثه سقوط اتوبوس حامل دانش آموزان المپیادی به درون دره بود که در آن حادثه مریم میرزاخانی زنده ماند، دارنده دو مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی با نمره کامل. حادثه ای که در آن کسانی چون رضا صادقی و آرمان بهرامیان که همه دارای مدال های رنگارنگ المپیادهای مختلف جهانی بودند در 20 سالگی به خواب ابدی رفتند. میرزاخانی زنده ماند با خاطرات تلخ آن روز. مریم میرزاخانی وقتی کتاب نظریه اعدادش را برای دانش آموزان علاقه مند به المپیاد ریاضی نوشت، آن را تقدیم کرد به دانش آموزان نخبه از دست رفته در آن حادثه. حالا امروز دقیقا 20 سال بعد از آن حادثه تلخ، یکی از بازماندگان آن حادثه هم در اثر سرطان جان باخت. میرزاخانی الگوی من در تمام دوران دبیرستان بود. البته بهتر است بگویم او الگوی تمام المپیادیون بود. او نه تنها نابغه ریاضی ایران بلکه نابغه ریاضی در جهان بود. چند سال پیش بود که به عنوان اولین زن در تاریخ، جایزه فیلدز که معادل نوبل ریاضی است را از آن خود کرد. چند روز قبل مریم میرزاخانی به عنوان دانشمند نخبه ریاضیات در قرن 21، اولین ایرانی بود که به عضویت آکادمی ملی علم در آمد و نامش در کنار آلبرت انیشتین قرار گرفت.
هرچند بعد از اینکه عکس های او را بدون حجاب در آمریکا دیدم، جایگاهش در ذهنم خیلی سقوط کرد اما همچنان برایش احترام قائل بودم چون در دوران المپیاد، نظریه اعداد را از کتاب او یاد گرفته بودم و اعتقاد قلبی دارم که افراد نابغه ای چون میرزاخانی، اگر با حقیقت اسلام آشنا شوند، آن را با جان و دل و حتی بهتر از ما می پذیرند و قسمتی از مشکل هم به ما بر میگردد که چهره حقیقی اسلام را نشان ندادیم و واقعیت های زیبا را مخفی کردیم برای خودمان. حال خوش معنوی را منحصر کردیم به خودمان و آن را با دیگران به اشتراگ نگذاشتیم. استاد ما می فرمودند که آیت الله بهاء الدینی می گفتند اگر برای اینکه هنوز مردم ژاپن با اسلام آشنا نشده اند گریه ات نگیرد در خودت شک کن..
چند سال قبل دکتر ایمان افتخاری مهمان ما بودند. او هم از نوابغ ریاضی است که دو مدال طلای جهانی ریاضی در کارنامه دارد و تز دکترای او در پرینستون چنان سر و صدایی به پا میکند که از هاروارد پیشنهاد تدریس دریافت می کند و چند سالی در هاروارد تدریس میکند ولی چون انسان مذهبی بودند، نمی توانند در آن فضا تحمل کنند و به ایران باز می گردند و اکنون در ipm مشغول هستند. هنوز جمله دکتر افتخاری در مورد دکتر میرزاخانی از یادم نرفته. ایشون دستشون رو به صورت شیب دار گرفتند و گفتند میرزاخانی همیشه اینجوری بود. هیچ وقت شیب پیشرفتش صفر نشد، ماها بعضی وقت شیب پیشرفتمون صفر میشه ولی میرزاخانی خستگی ناپذیر بود و همواره در حال تلاش برای پیشرفت...
دکتر میرزاخانی خیلی سال قبل اومده بودن ایران که برای بچه های اصفهان کلاس مجانی المپیاد ریاضی بذارن و از آموزش و پرورش تقاضای یک سالن کرده بودن ولی آموزش و پرورش به ایشون سالن نداده بود و خودشون با پول خودشون یک سالن اجاره می کنند و برای دانش آموزان المپیادی همایش رو برگزار می کنند...
دکتر میرزاخانی امروز از دنیا رفت ولی کاش قدر امثال او همچون دکتر افتخاری را بدانند و دیگر جلوی آن ها، همانند دکتر میرزاخانی سنگ اندازی نکنند. کاش قدر سرمایه های انسانی این سرزمین را می دانستند. من کسانی را دیدم، از همین نوابغ، که فقط با چند جلسه آموزشی حکمت اسلامی نظرشان راجع به اسلام عوض شده و مذهبی شده اند. فقط کافی است آغوش خود را به روی آن ها باز کنیم تا در آغوش غرب قرار نگیرند...

محمدرضا
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۵:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیشب در مجلسی بودیم که شبهه ای مطرح شد: گفتند که قرآن چون در عربستان نازل شده به همین علت وعده حوری و باغ‌های زیبا در بهشت داده است و این مختص عرب هاست و نمی تواند برای اروپایی ها جذاب باشد و به همین خاطر قرآن بیشتر برای عرب ها نازل شده نه بقیه دنیا..."

قبل از هرگونه استدلال اول باید به این نکته توجه کرد که مایی که با قوه تفکر و تعقل خودمان به این نتیجه رسیده ایم آیا خداوند که خالق تفکر و تعقل ماست به این نکته واقف نبوده و اشتباه گفته که این قرآن باعث نجات همه عالم است نه فقط اعراب؟؟ آیا خداوند از وضع اروپا مطلع نبوده؟؟

1) درست است که باغ‌های زیبا برای اروپاییان جذابیت زیادی ندارد( هر چند باید به این نکته توجه کرد که حتی اگر در زیباترین باغ‌ها هم زندگی کنیم، باز هم ترس از مرگ و فنا و اینکه در مدت محدود دنیا از این باغ‌ها بهره‌مند خواهیم شد خود، آزار دهنده است و وعده مخلّد بودن در آن باغ‌ها جذابیت پیدا می‌کند نه خودِ باغ به ما هو باغ) اما در قرآن به مسائل دیگر هم اشاره شده که برای همه و نه فقط اعراب جذابیت دارد، مثل: مهربانی و برادری بهشتیان با هم، قول لغو نشنیدن در بهشت، شرابی که سر درد و ضعف نمی آورد، زن‌هایی که هیچ‌گاه به شوهران خود خیانت نمی‌کنند( نه صرف وجود زن زیبا)، آرامشی که بهشتیان دارند، فراموش کردن گناهان و آنچه باعث آزار آن‌ها می شده و ...

2) باغ‌های زمینی هرچقدر هم زیبا باشند باز هم مثل باغ‌های بهشتی نخواهند شد: هر میوه‌ای که اراده کنی برایت حاضر می‌شود، در باغ‌های بهشت آب از زیر درختان جاری است بر خلاف باغ‌های زمینی که آب در میان درختان جاری است و در واقع درختان بهشتی بر روی آب قرار دارند و این آب نیز خود ماجراها دارد(" کان عرشه علی الماء") و با توجه به سوره محمد(ص) می‌توان این‌گونه استدلال کرد که این آب تجلی اعمال نیکو در این دنیا در بهشت است...

3)استدلال دیگری که می توان مطرح کرد این است که اعراب زمان جاهلیت را باید با این گونه وعده ها از کارهای خلافی که می‌کردند باز می‌داشت ولی انسان های خارج از شبه جزیره( نه اروپاییان قرون وسطی که بعضی از آن‌ها نیز خلق و خوی مانند اعراب جاهلیت داشتند) و زمان‌های دیگر فقط با تفکر و تعقل در خود و اطراف خود می توانند به حقیقت پی ببرند و نیازی به این‌گونه وعده ها ندارند.

مشابه استدلال سوم، روایتی از امام صادق(ع) دیدم که از ایشان پرسیدند آیا نازل شدن قرآن به زبان عربی فخری برای عرب است؟ ایشان فرمودند خیر، بلکه این فخری برای عجم است زیرا به قرآنی که به زبان خودشان نبود ایمان آوردند حال آنکه اگر قرآن به زبانی دیگر نازل میشد اعراب به آن ایمان نمی آوردند

محمدرضا
۱۶ تیر ۹۶ ، ۰۸:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

فضای اینستاگرام دیگه داره غیر قابل تحمل میشه. طرف مذهبی، اصلا اینو بگم: طرف طلبه، نگاه میکنی تو فالوئراش می بینی چقدر آدمای مذهبی هست ولی طرف رفته آدمایی رو فالو کرده که من شرمم میاد توضیح بدم راجع به محتوای درون صفحات اون بندگان خدا...

طرف مذهبی با شش من ریش، میاد عکس غذاهای رنگ و وارنگی که نوش جان کردند در فلان رستوران رو میذاره بدون اینکه فکر کنه شاید کسی این عکس ها رو ببینه ولی توانایی تهیه نداشته باشه...

میان عکس از فلان سرویسی که گرفتن یا فلان دکوری چند ده میلیونی میذارن بدون اینکه فکر کنن شاید یه خانمی این رو ببینه که شوهرش توانایی خرید اون رو نداشته باشه و به خاطر همین رفتارش توی خونه با شوهرش عوض بشه و کارشون به جدل و یا حتی جدایی بکشه...

طرف مذهبی، میاد عکس میذاره با زوجه مکرمه شان دست در دست و یا دست دور گردن یکدیگر و یا در حال ابراز علاقه بدون اینکه فکر کنه شاید کسی الان توانایی ازدواج نداشته باشه و با دیدن این عکسا به گناه بیفته...


وقتی تو فضای اینستاگرام می چرخم این سوال واسم پیش میاد که آیا اصلا یک فرد مذهبی معقول و به بلوغ فکری رسیده وجود دارد یا خیر؟؟!!....


پ.ن: بیکار نیستم که تو اینستاگرام بچرخم، شاید در طول سال دو یا سه بار این کار رو انجام بدم اون هم برای شناخت انسان هایی که دارم باهاشون تو جامعه زندگی می کنم

محمدرضا
۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۹:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر