یوم الفصل
چند ماهی است که یکی از بهترین دوستام ازدواج کرده و بعد از ازدواج گیر داد به من که دوست خانمم خیلی خوبه و خیلی به تو میاد و از این حرفا. خب من هم که دنبال یه مورد واسه ازدواج بودم گفتم باشه و قرار شد که یکی از خانم های فامیل رو مرتبط کنم با خانم دوستم که از اون طریق موضوع رو پیگیری کنن و بعد از انجام یه سری تحقیقات اولیه اگه دیدن مورد مناسب هست به خانواده ام بگم و به طور رسمی اقدام کنیم. خانم دوستم از همون اول یه سری حرکات عجیبی نشون میداد تا این که این فامیل ما دیده بود مورد مناسبه و خواسته بود مقدمات کار رو فراهم کنن که من به خانواده بگم ولی چند هفته تمام به خانم دوستم پیام میداد و یا زنگ میزد ولی ایشون جواب نمی داد. دوستم هم به من پیام میداد که چرا پیگیری نمی کنی و خانمم به دوستش گفته که میخوان بیان واسه خواستگاری و تو چرا اقدام نمی کنی و زشته و از این حرفا. خب من نمی دونم چرا خانم دوستم پاشده به خانواده دوستش گفته که ما میخوایم بریم خواستگاری ولی جواب فامیل ما هم نمیده. این فامیل ما گفت که ماجرا رو به دوستت بگو تا در جریان باشه و بگو خانمش جواب نمیده ولی من گفتم نمی خوام اول زندگیشون مشکلی واسشون پیش بیاد و چیزی نگفتم. ماجرا تا اونجا پیش رفت که دوستم ناراحت شد ولی باز هم چیزی نگفتم. الان تقریبا دارم یکی از بهترین دوستام رو از دست میدم به قیمت اینکه واسه زندگی اون مشکلی پیش نیاد...