رفتن یا ماندن
سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۷ ق.ظ
چند سال قبل تابستون رفته بودم اتاق دکتر که بحث کشیده شد به رفتن خارج از کشور یا موندن. دکتر داشت کارهاش رو ردیف می کرد که با خانواده بره هلند، دانشگاه دلف(دلفت). بهشون می گفتم آخه چرا میخواید برید، همین جا تو همین دانشگاه بمونید( چون از اول دبیرستان دکتر رو می شناختم انقدر راحت باهاشون صحبت می کردم). دکتر گفت:" ببین، آدم وقتی میمونه که اینجا بذارنش کار کنه، بهش اهمیت بدن، واسشون ارزش داشته باشی نه اینکه تحویلت نگیرن و نذارنت کار کنی و ایده هات رو زمین بمونه. بذار اصل مطلب رو بهت بگم، من اگه اینجا یه استاد اخلاق خوب داشتم یا یه کسی در حد استاد اخلاق که باهاش باشم، میشد چیزای قبلی رو تحمل کرد و از اینجا نمی رفتم ولی همچین کسی دور و برم ندارم واسه همین هم انگیزه ای برای موندن ندارم..."
بعدش هم یه خورده درد دل کردن. دکتر رفت هلند و چند ماه قبل برگشت. دیگه بچه هاش بزرگ شده بودن و فضای اونجا مناسب نبود واسه بچه ها. حالا که برگشته خیلی دور و برش رو می گیرن و تحویلش می گیرن و اتاقش شلوغه اکثر اوقات.
بعضی وقتا یه مسائلی پیش میاد که آدم فکر میکنه بره اونور درسش رو بخونه و بعد برگرده. بعد منصرف میشم. بعد دوباره میفتم به فکر رفتن. اصلی ترین دلیل هم همونیه که دکتر به عنوان دلیل اصلیش گفت. اگه خانواده نبود شاید چند سال پیش رفته بودم و چیزی که باعث میشه به رفتن فکر نکنم یا کمتر فکر کنم، خانواده ام هستن. یه آدم به شدت احساساتی و دلبسته شدید به خانواده واسش رفتن خیلی سخته، خیلی ولی بعضی وقتا یه چیزایی می بینم و میشنوم توی جامعه یا اتفاقاتی که واسم افتاده رو مرور میکنم، اصلا دلم نمی خواد بمونم. دو راهی خیلی سختیه... عجیب ذهنم رو مشغول کرده...
بعدش هم یه خورده درد دل کردن. دکتر رفت هلند و چند ماه قبل برگشت. دیگه بچه هاش بزرگ شده بودن و فضای اونجا مناسب نبود واسه بچه ها. حالا که برگشته خیلی دور و برش رو می گیرن و تحویلش می گیرن و اتاقش شلوغه اکثر اوقات.
بعضی وقتا یه مسائلی پیش میاد که آدم فکر میکنه بره اونور درسش رو بخونه و بعد برگرده. بعد منصرف میشم. بعد دوباره میفتم به فکر رفتن. اصلی ترین دلیل هم همونیه که دکتر به عنوان دلیل اصلیش گفت. اگه خانواده نبود شاید چند سال پیش رفته بودم و چیزی که باعث میشه به رفتن فکر نکنم یا کمتر فکر کنم، خانواده ام هستن. یه آدم به شدت احساساتی و دلبسته شدید به خانواده واسش رفتن خیلی سخته، خیلی ولی بعضی وقتا یه چیزایی می بینم و میشنوم توی جامعه یا اتفاقاتی که واسم افتاده رو مرور میکنم، اصلا دلم نمی خواد بمونم. دو راهی خیلی سختیه... عجیب ذهنم رو مشغول کرده...
۹۶/۰۵/۱۰