نیمه شعبان
پارسال شب نیمه شعبان حدود ساعت 11 شب از خوابگاه زدم بیرون که برم مسجد حضرت امیر که نزدیک خوابگاهه. چند قدم که رفتم دیدم حسین چند متر جلوتر از منه. رفتم جلوتر و بهش گفتم کجا داری میری؟ گفت دنبال یه هیئت یا مسجد میگردم. بهش پیشنهاد دادم بریم مسجد حضرت امیر که احیا میگیرن و قرآن به سر دارن. قبول کرد و با هم رفتیم. مراسم حدود ساعت 3 تمام شد و ما همونجا نشستیم و چنتا از اعمال اون شب رو انجام دادیم و بعدش بحث های فلسفی کردیم و براهین اثبات وجود خدا رو نقد کردیم و در آخر هم گیر دادیم به شیخ عباس قمی که این همه اعمال واسه این شب ذکر کرده و اینکه شیخ عباس چطوری می تونسته همه این اعمال رو انجام بده:) . بعد از خوندن نماز صبح که برگشتیم خوابگاه، من تازه پرسیدم راستی اسم شما چیه؟؟(اون موقع هنوز اسمش رو نمی دونستم) :)
اما امسال یه خورده وضعیت متفاوته. امسال حضرت لطف کردند و افتخار خادم افتخاری شدن مسجد جمکران نصیبم شد. پنجشنبه صبح باید برم مسجد جمکران و ان شاءالله تا بامداد شنبه اونجا هستم. امیدوارم قدر این نعمتی که نصیبم شده رو بدونم و خوب استفاده کنم. دعا کنین واسم...