کو همزبانی...؟؟؟!!!
امروز واقعا کمبود یک دوست سلوکی در زندگیم حس میشد. هوا بارونی بود و به شدت دلم میخواست برم بهشت زهرا قطعه سرداران بی پلاک ولی هیچکس نبود که بخوام بهش بگم. بعد از این همه وقت که میرم کلاس اخلاق، بالاخره حضرت استاد راضی شدن اذکار و دستورالعمل هایی که از استادشون، علامه حسن زاده آملی، گرفتن رو به ما هم بدن. بعضی وقتا آدم حس میکنه قلبش زنگار گرفته و نمیتونه اون دستورالعمل ها رو درست اجرا کنه و اینجاست که به یک رفیق سلوکی احتیاج پیدا میکنه که به هم کمک کنن تا رشد معنوی کنن و هرکس خواست کم بیاره، اون فرد دیگه دستش رو بگیره؛ این همون رفیقیه که گفتن: الرفیق ثم الطریق...
ولی چه کنیم که همچین دوستی نداریم و تنهایی در این وادی حرکت کردن، با این شرایط جامعه که پیش هرکس بشینی زنگاری به قلبت اضافه میکنه، بسیار سخته. کجاست دوستی که وقتی بری پیشش خیالت راحت باشه که لغو نمیشنوی و زنگار از دلت پاک میکنه؟ أین الرفیق؟؟...